مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1084

1. مه روزه اندرآمد هله ای بت چو شکر

2. گه بوسه است تنها نه کنار و چیز دیگر

3. بنشین نظاره می‌کن ز خورش کناره می‌کن

4. دو هزار خشک لب بین به کنار حوض کوثر

5. اگر آتش است روزه تو زلال بین نه کوزه

6. تری دماغت آرد چو شراب همچو آذر

7. چو عجوزه گشت گریان شه روزه گشت خندان

8. دل نور گشت فربه تن موم گشت لاغر

9. رخ عاشقان مزعفر رخ جان و عقل احمر

10. منگر برون شیشه بنگر درون ساغر

11. همه مست و خوش شکفته رمضان ز یاد رفته

12. به وثاق ساقی خود بزدیم حلقه بر در

13. چو بدید مست ما را بگزید دست‌ها را

14. سر خود چنین چنین کرد و بتافت روز معشر

15. ز میانه گفت مستی خوش و شوخ و می‌پرستی

16. که کی گوید اینک روزه شکند ز قند و شکر

17. شکر از لبان عیسی که بود حیات موتی

18. که ز ذوق باز ماند دهن نکیر و منکر

19. تو اگر خراب و مستی به من آ که از منستی

20. و اگر خمار یاری سخنی شنو مخمر

21. چو خوشی چه خوش نهادی به کدام روز زادی

22. به کدام دست کردت قلم قضا مصور

23. تن تو حجاب عزت پس او هزار جنت

24. شکران و ماه رویان همه همچو مه مطهر

25. هله مطرب شکرلب برسان صدا به کوکب

26. که ز صید بازآمد شه ما خوش و مظفر

27. ز تو هر صباح عیدی ز تو هر شبست قدری

28. نه چو قدر عامیانه که شبی بود مقدر

29. تو بگو سخن که جانی قصصات آسمانی

30. که کلام تست صافی و حدیث من مکدر


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* در خواب کرده‌ای ز رهاوی مرا کنون
* بیدار کن به زنگله‌ام کانم آرزوست
شعر کامل
مولوی
* گنج قارون که فرو می‌شود از قهر هنوز
* خوانده باشی که هم از غیرت درویشان است
شعر کامل
حافظ
* عشقهایی کز پی رنگی بود
* عشق نبود عاقبت ننگی بود
شعر کامل
مولوی