مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 111

1. برای تو فدا کردیم جان‌ها

2. کشیده بهر تو زخم زبان‌ها

3. شنیده طعنه‌های همچو آتش

4. رسیده تیر کاری زان کمان‌ها

5. اگر دل را برون آریم پیشت

6. ببخشایی بر آن پرخون نشان‌ها

7. اگر دشمن تو را از من بدی گفت

8. مها دشمن چه گوید جز چنان‌ها

9. بیا ای آفتاب جمله خوبان

10. که در لطف تو خندد لعل کان‌ها

11. که بی‌تو سود ما جمله زیانست

12. که گردد سود با بودت زیان‌ها

13. گمان او بسستش زهر قاتل

14. که در قند تو دارد بدگمان‌ها


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* دلی دارم که از تنگی درو جز غم نمی‌گنجد
* غمی دارم ز دلتنگی که در عالم نمی‌گنجد
شعر کامل
محتشم کاشانی
* از ترشرویی ما خاک چه پروا دارد؟
* می اگر سرکه شود تاک چه پروا دارد؟
شعر کامل
صائب تبریزی
* غم جهان مخور و پند من مبر از یاد
* که این لطیفه عشقم ز ره روی یادست
شعر کامل
حافظ