مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1121

1. آمد بهار خرم و آمد رسول یار

2. مستیم و عاشقیم و خماریم و بی‌قرار

3. ای چشم و ای چراغ روان شو به سوی باغ

4. مگذار شاهدان چمن را در انتظار

5. اندر چمن ز غیب غریبان رسیده‌اند

6. رو رو که قاعدست که القادم یزار

7. گل از پی قدوم تو در گلشن آمدست

8. خار از پی لقای تو گشتست خوش عذار

9. ای سرو گوش دار که سوسن به شرح تو

10. سر تا به سر زبان شد بر طرف جویبار

11. غنچه گره گره شد و لطفت گره گشاست

12. از تو شکفته گردد و بر تو کند نثار

13. گویی قیامتست که برکرد سر ز خاک

14. پوسیدگان بهمن و دی مردگان پار

15. تخمی که مرده بود کنون یافت زندگی

16. رازی که خاک داشت کنون گشت آشکار

17. شاخی که میوه داشت همی‌نازد از نشاط

18. بیخی که آن نداشت خجل گشت و شرمسار

19. آخر چنین شوند درختان روح نیز

20. پیدا شود درخت نکوشاخ بختیار

21. لشکر کشیده شاه بهار و بساخت برگ

22. اسپر گرفته یاسمن و سبزه ذوالفقار

23. گویند سر بریم فلان را جو گندنا

24. آن را ببین معاینه در صنع کردگار

25. آری چو دررسد مدد نصرت خدا

26. نمرود را برآید از پشه‌ای دمار


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* گر نثار قدم یار گرامی نکنم
* گوهر جان به چه کار دگرم بازآید
شعر کامل
حافظ
* خوش است خلوت اگر یار یار من باشد
* نه من بسوزم و او شمع انجمن باشد
شعر کامل
حافظ
* هر ذره که در خاک زمینی بوده است
* پیش از من و تو تاج و نگینی بوده است
شعر کامل
خیام