مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 115

1. ای جان و قوام جمله جان‌ها

2. پر بخش و روان کن روان‌ها

3. با تو ز زیان چه باک داریم

4. ای سودکن همه زیان‌ها

5. فریاد ز تیرهای غمزه

6. وز ابروهای چون کمان‌ها

7. در لعل بتان شکر نهادی

8. بگشاده به طمع آن دهان‌ها

9. ای داده به دست ما کلیدی

10. بگشاده بدان در جهان‌ها

11. گر زانک نه در میان مایی

12. برجسته چراست این میان‌ها

13. ور نیست شراب بی‌نشانیت

14. پس شاهد چیست این نشان‌ها

15. ور تو ز گمان ما برونی

16. پس زنده ز کیست این گمان‌ها

17. ور تو ز جهان ما نهانی

18. پیدا ز کی می‌شود نهان‌ها

19. بگذار فسانه‌های دنیا

20. بیزار شدیم ما از آن‌ها

21. جانی که فتاد در شکرریز

22. کی گنجد در دلش چنان‌ها

23. آن کو قدم تو را زمین شد

24. کی یاد کند ز آسمان‌ها

25. بربند زبان ما به عصمت

26. ما را مفکن در این زبان‌ها


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چو در دست است رودی خوش بزن مطرب سرودی خوش
* که دست افشان غزل خوانیم و پاکوبان سر اندازیم
شعر کامل
حافظ
* از نگاهی می دهد جان چشم او عشاق را
* نرگس بیمار اینجا کار عیسی می کند
شعر کامل
صائب تبریزی
* جهان چون بزاری برآید همی
* بدو نیک روزی سرآید همی
شعر کامل
فردوسی