مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1185

1. چنان مستم چنان مستم من امروز

2. که از چنبر برون جستم من امروز

3. چنان چیزی که در خاطر نیابد

4. چنانستم چنانستم من امروز

5. به جان با آسمان عشق رفتم

6. به صورت گر در این پستم من امروز

7. گرفتم گوش عقل و گفتم ای عقل

8. برون رو کز تو وارستم من امروز

9. بشوی ای عقل دست خویش از من

10. که در مجنون بپیوستم من امروز

11. به دستم داد آن یوسف ترنجی

12. که هر دو دست خود خستم من امروز

13. چنانم کرد آن ابریق پرمی

14. که چندین خنب بشکستم من امروز

15. نمی‌دانم کجایم لیک فرخ

16. مقامی کاندر و هستم من امروز

17. بیامد بر درم اقبال نازان

18. ز مستی در بر او بستم من امروز

19. چو واگشت او پی او می‌دویدم

20. دمی از پای ننشستم من امروز

21. چو نحن اقربم معلوم آمد

22. دگر خود را بنپرستم من امروز

23. مبند آن زلف شمس الدین تبریز

24. که چون ماهی در این شستم من امروز


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* نصیب چرب زبانان شود حلاوت عمر
* همیشه صحبت بادام با شکر باشد
شعر کامل
صائب تبریزی
* باور مکن که من دست از دامنت بدارم
* شمشیر نگسلاند پیوند مهربانان
شعر کامل
سعدی
* هر شبنمی در این ره صد بحر آتشین است
* دردا که این معما شرح و بیان ندارد
شعر کامل
حافظ