مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1246

1. دوش رفتم در میان مجلس سلطان خویش

2. بر کف ساقی بدیدم در صراحی جان خویش

3. گفتمش ای جان جان ساقیان بهر خدا

4. پر کنی پیمانه و نشکنی پیمان خویش

5. خوش بخندید و بگفت ای ذوالکرم خدمت کنم

6. حرمتت دارم به حق و حرمت ایمان خویش

7. ساغری آورد و بوسید و نهاد او بر کفم

8. پرمی رخشنده همچون چهره رخشان خویش

9. سجده کردم پیش او و درکشیدم جام را

10. آتشی افکند در من می ز آتشدان خویش

11. چون پیاپی کرد و بر من ریخت زان سان جام چند

12. آن می چون زر سرخم برد اندر کان خویش

13. از گل رخسار او سرسبز دیدم باغ خویش

14. ز ابروی چون سنبل او پخته دیدم نان خویش

15. بخت و روزی هر کسی اندر خراباتی روید

16. من کیم غمخوارگی را یافتم من آن خویش

17. بولهب را دیدم آن جا دست می‌خایید سخت

18. بوهریره دست کرده در دل انبان خویش

19. بولهب چون پشت بود و رو نبیند هیچ پشت

20. بوهریره روی کرده در مه و کیوان خویش

21. بولهب در فکر رفته حجت و برهان طلب

22. بوهریره حجت خویش است و هم برهان خویش

23. نیست هر خم لایق می هین سر خم را ببند

24. تا برآرد خم دیگر ساقی از خمدان خویش

25. بس کنم تا میر مجلس بازگوید با شما

26. داستان صد هزاران مجلس پنهان خویش


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* همه دانش ما به بیچارگیست
* به بیچارگان بر بباید گریست
شعر کامل
فردوسی
* بی تو هر روز مرا ماهی و هر شب سالی‌ست
* شب چنین، روز چنان، آه! چه مشکل حالی‌ست!
شعر کامل
هلالی جغتایی
* فروتنی است دلیل رسیدگان کمال
* که چون سوار به منزل رسد پیاده شود
شعر کامل
صائب تبریزی