مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1251

1. گر لب او شکند نرخ شکر می‌رسدش

2. ور رخش طعنه زند بر گل تر می‌رسدش

3. گر فلک سجده برد بر در او می‌سزدش

4. ور ستاند گرو از قرص قمر می‌رسدش

5. ور شه عقل که عالم همگی چاکر اوست

6. جهت خدمت او بست کمر می‌رسدش

7. شاه خورشید که بر زنگی شب تیغ کشید

8. گر پی هیبتش افکند سپر می‌رسدش

9. گر عطارد ز پی دایره و نقطه او

10. همچو پرگار دوانست به سر می‌رسدش

11. آن جمالی که فرشته نبود محرم او

12. گر ندارد سر دیدار بشر می‌رسدش

13. کار و بار ملکانی که زبردست شدند

14. نکند ور بکند زیر و زبر می‌رسدش

15. می‌شمردم من از این نوع شنودم ز فلک

16. که از این‌ها بگذر چیز دگر می‌رسدش


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* خبر ز تلخی آب بقا کسی دارد
* که همچو خضر گرفتار عمر جاویدست
شعر کامل
صائب تبریزی
* برات رزق تو بر آسمان نوشته خدای
* عبث توقع رزق از زمینیان داری
شعر کامل
صائب تبریزی
* گرچه ز شعله کشد خنجر بیداد شمع
* روی وفا تافتن عادت پروانه نیست
شعر کامل
جامی