مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1254

1. من توام تو منی ای دوست مرو از بر خویش

2. خویش را غیر مینگار و مران از در خویش

3. سر و پا گم مکن از فتنه بی‌پایانت

4. تا چو حیران بزنم پای جفا بر سر خویش

5. آن که چون سایه ز شخص تو جدا نیست منم

6. مکش ای دوست تو بر سایه خود خنجر خویش

7. ای درختی که به هر سوت هزاران سایه‌ست

8. سایه‌ها را بنواز و مبر از گوهر خویش

9. سایه‌ها را همه پنهان کن و فانی در نور

10. برگشا طلعت خورشیدرخ انور خویش

11. ملک دل از دودلی تو مخبط گشتست

12. بر سر تخت برآ پا مکش از منبر خویش

13. عقل تاجست چنین گفت به تثمیل علی

14. تاج را گوهر نو بخش تو از گوهر خویش


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* بی مزد بود و منت هر خدمتی که کردم
* یا رب مباد کس را مخدوم بی عنایت
شعر کامل
حافظ
* نفس سوخته لاله خطی آورده است
* از دل خاک، که آرام در آنجا هم نیست
شعر کامل
صائب تبریزی
* روی تو کس ندید و هزارت رقیب هست
* در غنچه‌ای هنوز و صدت عندلیب هست
شعر کامل
حافظ