مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1273

1. ما به سلیمان خوشیم دیو و پری گو مباش

2. حسن تو از حد گذشت شیوه گری گو مباش

3. هست درست دلم مهر تو ای حاصلم

4. جان زرینم بس است مهر زری گو مباش

5. عشق کدام آتش است کو همه را دلکش است

6. چاکری او خوش است ملک و سری گو مباش

7. برکن از کار تو دست به یک بار تو

8. خشک لبم دار تو هیچ تری گو مباش

9. جان من از جان عشق شد همگی کان عشق

10. همره مردان عشق ماده نری گو مباش

11. سایه تو پیش و پس جان مرا دسترس

12. سایه آن نخل بس باروری گو مباش

13. جان صفا شمس دین از تبریزی چو چین

14. از تو مرا غیر این پرده دری گو مباش


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ای آشنا که گریه کنان پند می دهی
* آب از برون مریز که آتش به جان گرفت
شعر کامل
امیرخسرو دهلوی
* چو خورشید برزد سر از کوهسار
* بگسترد یاقوت بر جویبار
شعر کامل
فردوسی
* باد بهار می‌وزد از گلستان شاه
* و از ژاله باده در قدح لاله می‌رود
شعر کامل
حافظ