مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1280

1. جان منست او هی مزنیدش

2. آن منست او هی مبریدش

3. آب منست او نان منست او

4. مثل ندارد باغ امیدش

5. باغ و جنانش آب روانش

6. سرخی سیبش سبزی بیدش

7. متصلست او معتدلست او

8. شمع دلست او پیش کشیدش

9. هر که ز غوغا وز سر سودا

10. سر کشد این جا سر ببریدش

11. هر که ز صهبا آرد صفرا

12. کاسه سکبا پیش نهیدش

13. عام بیاید خاص کنیدش

14. خام بیاید هم بپزیدش

15. نک شه هادی زان سوی وادی

16. جانب شادی داد نویدش

17. داد زکاتی آب حیاتی

18. شاخ نباتی تا به مزیدش

19. باده چو خورد او خامش کرد او

20. زحمت برد او تا طلبیدش


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* گوش اگر داری درین بستانسرا هر غنچه ای
* می کند با صد زبان تلقین خاموشی ترا
شعر کامل
صائب تبریزی
* بس که در جان فگار و چشم بیدارم تویی
* هر که پیدا می شود از دور پندارم تویی
شعر کامل
جامی
* گه سبو زنم بر سنگ، گه به پای خم افتم
* ساقیا مرنج از من عالم جوانیهاست
شعر کامل
صائب تبریزی