مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1314

1. به دلجویی و دلداری درآمد یار پنهانک

2. شب آمد چون مه تابان شه خون خوار پنهانک

3. دهان بر می‌نهاد او دست یعنی دم مزن خامش

4. و می‌فرمود چشم او درآ در کار پنهانک

5. چو کرد آن لطف او مستم در گلزار بشکستم

6. همی‌دزدیدم آن گل‌ها از آن گلزار پنهانک

7. بدو گفتم که ای دلبر چه مکرانگیز و عیاری

8. برانگیزان یکی مکری خوش ای عیار پنهانک

9. بنه بر گوش من آن لب اگر چه خلوتست و شب

10. مهل تا برزند بادی بر آن اسرار پنهانک

11. از آن اسرار عاشق کش مشو امشب مها خامش

12. نوای چنگ عشرت را بجنبان تار پنهانک

13. بده ای دلبر خندان به رسم صدقه پنهان

14. از آن دو لعل جان افزای شکربار پنهانک

15. که غمازان همه مستند اندر خواب گفت آری

16. ولیکن هست از این مستان یکی هشیار پنهانک

17. مکن ای شمس تبریزی چنین تندی چنین تیزی

18. کجا یابم تو را ای شاه دیگربار پنهانک


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* بلبلان چمن عشق تو همچون سوسن
* همه تن جمله زبانند ولی خاموشند
شعر کامل
خواجوی کرمانی
* غرض ز مسجد و میخانه‌ام وصال شماست
* جز این خیال ندارم خدا گواه من است
شعر کامل
حافظ
* آتشی بویی ز دلجویی نمی آید ز تو
* چشمه ام کاری به جز زاری نمی آید ز من
شعر کامل
رهی معیری