مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1337

1. الا ای رو ترش کرده که تا نبود مرا مدخل

2. نبشته گرد روی خود صلا نعم الادام الخل

3. دو سه گام ار ز حرص و کین به حلم آیی عسل جوشی

4. که عالم‌ها کنی شیرین نمی‌آیی زهی کاهل

5. غلط دیدم غلط گفتم همیشه با غلط جفتم

6. که گر من دیدمی رویت نماندی چشم من احول

7. دلا خود را در آیینه چو کژ بینی هرآیینه

8. تو کژ باشی نه آیینه تو خود را راست کن اول

9. یکی می‌رفت در چاهی چو در چه دید او ماهی

10. مه از گردون ندا کردش من این سویم تو لاتعجل

11. مجو مه را در این پستی که نبود در عدم هستی

12. نروید نیشکر هرگز چو کارد آدمی حنظل

13. خوشی در نفی تست ای جان تو در اثبات می‌جویی

14. از آن جا جو که می‌آید نگردد مشکل این جا حل

15. تو آن بطی کز اشتابی ستاره جست در آبی

16. تو آنی کز برای پا همی‌زد او رگ اکحل

17. در این پایان در این ساران چو گم گشتند هشیاران

18. چه سازم من که من در ره چنان مستم که لاتسأل

19. خدایا دست مست خود بگیر ار نی در این مقصد

20. ز مستی آن کند با خود که در مستی کند منبل

21. گرم زیر و زبر کردی به خود نزدیکتر کردی

22. که صحت آید از دردی چو افشرده شود دنبل

23. ز بعد این می و مستی چو کار من تو کردستی

24. توکل کرده‌ام بر تو صلا ای کاهلان تنبل

25. تویی ای شمس تبریزی نه زین مشرق نه زین مغرب

26. نه آن شمسی که هر باری کسوف آید شود مختل


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* اگر چه مستی عشقم خراب کرد ولی
* اساس هستی من زان خراب آبادست
شعر کامل
حافظ
* لب عیسی صفتش مرده به دم زنده کند
* گر پرد با پر جان جانب کیوان رسدش
شعر کامل
مولوی
* هر گیاهی کز حریم خیمۀ لیلی دمد
* خورده آب از چشمه سارِ دیدۀ مجنون بُوَد
شعر کامل
جامی