غزل شمارهٔ 1357
1. پیام کرد مرا بامداد بحر عسل
2. که موج موج عسل بین به چشم خلق غزل
3. به روزه دار نیاید ز آب جز بانگی
4. ولیک عاقبت آن بانگ هم رسد به عمل
5. سماع شرفه آبست و تشنگان در رقص
6. حیات یابی از این بانگ آب اقل اقل
7. بگوید آب ز من رستهای به من آیی
8. به آخر آن جا آیی که بودهای اول
9. به جان و سر که از این آب بر سر ار ریزد
10. هزار طره بروید ز مشک بر سر کل
11. شراب خوار که نامیخت با شراب این آب
12. کشد خمار پیاپی تو باش لاتعجل
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده