مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1359

1. ز خود شدم ز جمال پر از صفا ای دل

2. بگفتمش که زهی خوبی خدا ای دل

3. غلام تست هزار آفتاب و چشم و چراغ

4. ز پرتو تو ظلالست جان‌ها ای دل

5. نهایتیست که خوبی از آن گذر نکند

6. گذشت حسن تو از حد و منتها ای دل

7. پری و دیو به پیش تو بسته‌اند کمر

8. ملک سجود کند و اختر و سما ای دل

9. کدام دل که بر او داغ بندگی تو نیست

10. کدام داغ غمی کش نه‌ای دوا ای دل

11. به حکم تست همه گنج‌های لم یزلی

12. چه گنج‌ها که نداری تو در فنا ای دل

13. نظر ز سوختگان وامگیر کز نظرت

14. چه کوثرست و دوا دفع سوز را ای دل

15. بگفتم این مه ماند به شمس تبریزی

16. بگفت دل که کجایست تا کجا ای دل


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* مدار از من دریغ ای ابر رحمت گوهر خود را
* که من چون تاک صد دست دعا در آستین دارم
شعر کامل
صائب تبریزی
* هزار جهد بکردم که سر عشق بپوشم
* نبود بر سر آتش میسرم که نجوشم
شعر کامل
سعدی
* چنان سست است بازارم که می‌کاهد خریدارم
* جوی از قیمت من گر فروشندم به یک ارزن
شعر کامل
هاتف اصفهانی