مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1361

1. عمرک یا واحدا فی درجات الکمال

2. قد نزل الهم بی یا سندی قم تعال

3. چند از این قیل و قال عشق پرست و ببال

4. تا تو بمانی چو عشق در دو جهان بی‌زوال

5. یا فرجی مونسی یا قمر المجلس

6. وجهک بدر تمام ریقک خمر حلال

7. چند کشی بار هجر غصه و تیمار هجر

8. خاصه که منقار هجر کند تو را پر و بال

9. روحک بحر الوفا لونک لمع الصفا

10. عمرک لو لا التقی قلت ایا ذا الجلال

11. آه ز نفس فضول آه ز ضعف عقول

12. آه ز یار ملول چند نماید ملال

13. تطرب قلب الوری تسکرهم بالهوی

14. تدرک ما لا یری انت لطیف الخیال

15. آنک همی‌خوانمش عجز نمی‌دانمش

16. تا که بترسانمش از ستم و از وبال

17. تدخل ارواحهم تسکر اشباحهم

18. تجلسهم مجلسا فیه کؤوس ثقال

19. جمله سؤال و جواب زوست و منم چون رباب

20. می زندم او شتاب زخمه که یعنی بنال

21. تصلح میزاننا تحسن الحاننا

22. تذهب احزاننا انت شدید المحال

23. یک دم آواز مات یک دم بانگ نجات

24. می زند آن خوش صفات بر من و بر وصف حال


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* دل گم کرده در این شهر نه من می‌جویم
* هیچ کس نیست که مطلوب مرا جویان نیست
شعر کامل
سعدی
* حذر کنید ز باران دیده سعدی
* که قطره سیل شود چون به یک دگر پیوست
شعر کامل
سعدی
* مگر آدمی نبودی که اسیر دیو ماندی
* که فرشته ره ندارد به مقام آدمیت
شعر کامل
سعدی