مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1381

1. هرگز ندانم راندن مستی که افتد بر درم

2. در خانه گر می باشدم پیشش نهم با وی خورم

3. مستی که شد مهمان من جان منست و آن من

4. تاج من و سلطان من تا برنشیند بر سرم

5. ای یار من وی خویش من مستی بیاور پیش من

6. روزی که مستی کم کنم از عمر خویشش نشمرم

7. چون وقف کردستم پدر بر باده‌های همچو زر

8. در غیر ساقی ننگرم وز امر ساقی نگذرم

9. چند آزمایم خویش را وین جان عقل اندیش را

10. روزی که مستم کشتیم روزی که عاقل لنگرم

11. کو خمر تن کو خمر جان کو آسمان کو ریسمان

12. تو مست جام ابتری من مست حوض کوثرم

13. مستی بیاید قی کند مستی زمین را طی کند

14. این خوار و زار اندر زمین وان آسمان بر محترم

15. گر مستی و روشن روان امشب مخسب ای ساربان

16. خاموش کن خاموش کن زین باده نوش ای بوالکرم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* این خون کسی ریخته‌ای یا می سرخ است
* یا توت سیاهست که بر جامه چکیده‌ست
شعر کامل
سعدی
* رندان سلامت می‌کنند جان را غلامت می‌کنند
* مستی ز جامت می‌کنند مستان سلامت می‌کنند
شعر کامل
مولوی
* بس که دردسر ز فریاد و فغان خود کشم
* از دهان چون ناله می خواهم زبان خود کشم
شعر کامل
جامی