مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 14

1. ای عاشقان ای عاشقان امروز ماییم و شما

2. افتاده در غرقابه‌ای تا خود که داند آشنا

3. گر سیل عالم پر شود هر موج چون اشتر شود

4. مرغان آبی را چه غم تا غم خورد مرغ هوا

5. ما رخ ز شکر افروخته با موج و بحر آموخته

6. زان سان که ماهی را بود دریا و طوفان جان فزا

7. ای شیخ ما را فوطه ده وی آب ما را غوطه ده

8. ای موسی عمران بیا بر آب دریا زن عصا

9. این باد اندر هر سری سودای دیگر می‌پزد

10. سودای آن ساقی مرا باقی همه آن شما

11. دیروز مستان را به ره بربود آن ساقی کله

12. امروز می در می‌دهد تا برکند از ما قبا

13. ای رشک ماه و مشتری با ما و پنهان چون پری

14. خوش خوش کشانم می‌بری آخر نگویی تا کجا

15. هر جا روی تو با منی ای هر دو چشم و روشنی

16. خواهی سوی مستیم کش خواهی ببر سوی فنا

17. عالم چو کوه طور دان ما همچو موسی طالبان

18. هر دم تجلی می‌رسد برمی‌شکافد کوه را

19. یک پاره اخضر می‌شود یک پاره عبهر می‌شود

20. یک پاره گوهر می‌شود یک پاره لعل و کهربا

21. ای طالب دیدار او بنگر در این کهسار او

22. ای که چه باد خورده‌ای ما مست گشتیم از صدا

23. ای باغبان ای باغبان در ما چه درپیچیده‌ای

24. گر برده‌ایم انگور تو تو برده‌ای انبان ما


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* غنیمتی شمر ای شمع وصل پروانه
* که این معامله تا صبحدم نخواهد ماند
شعر کامل
حافظ
* به حال دل خستگان در نگر
* که روزی دلی خسته باشی مگر
شعر کامل
سعدی
* به خاک پای عزیزان که از محبت دوست
* دل از محبت دنیا و آخرت کندم
شعر کامل
سعدی