مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1517

1. مرا گویی که رایی من چه دانم

2. چنین مجنون چرایی من چه دانم

3. مرا گویی بدین زاری که هستی

4. به عشقم چون برآیی من چه دانم

5. منم در موج دریاهای عشقت

6. مرا گویی کجایی من چه دانم

7. مرا گویی به قربانگاه جان‌ها

8. نمی‌ترسی که آیی من چه دانم

9. مرا گویی اگر کشته خدایی

10. چه داری از خدایی من چه دانم

11. مرا گویی چه می جویی دگر تو

12. ورای روشنایی من چه دانم

13. مرا گویی تو را با این قفس چیست

14. اگر مرغ هوایی من چه دانم

15. مرا راه صوابی بود گم شد

16. ار آن ترک ختایی من چه دانم

17. بلا را از خوشی نشناسم ایرا

18. به غایت خوش بلایی من چه دانم

19. شبی بربود ناگه شمس تبریز

20. ز من یکتا دو تایی من چه دانم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* منم آن شاعر ساحر که به افسون سخن
* از نی کلک همه قند و شکر می‌بارم
شعر کامل
حافظ
* چنین گفت بهرام نیکو سخن
* که با مردگان آشنایی مکن
شعر کامل
فردوسی
* بیابان قناعت وسعتی دارد که هر موری
* نمی داند کم از ملک سلیمان چشم تنگش را
شعر کامل
صائب تبریزی