مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 153

1. شمع دیدم گرد او پروانه‌ها چون جمع‌ها

2. شمع کی دیدم که گردد گرد نورش شمع‌ها

3. شمع را چون برفروزی اشک ریزد بر رخان

4. او چو بفروزد رخ عاشق بریزد دمع‌ها

5. چون شکر گفتار آغازد ببینی ذره‌ها

6. از برای استماعش واگشاده سمع‌ها

7. ناامیدانی که از ایام‌ها بفسرده‌اند

8. گرمی جانش برانگیزد ز جانشان طمع‌ها

9. گر نه لطف او بدی بودی ز جان‌های غیور

10. مر مرا از ذکر نام شکرینش منع‌ها

11. شمس دین صدر خداوند خداوندان به حق

12. کز جمال جان او بازیب و فر شد صنع‌ها

13. چون بر آن آمد که مر جسمانیان را رو دهد

14. جان صدیقان گریبان را درید از شنع‌ها

15. تخم امیدی که کشتم از پی آن آفتاب

16. یک نظر بادا از او بر ما برای ینع‌ها

17. سایه جسم لطیفش جان ما را جان‌هاست

18. یا رب آن سایه به ما واده برای طبع‌ها


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چه پرواگر در میخانه ها را محتسب گل زد؟
* نبندد نرگس مستش، دکان می فروشی را
شعر کامل
حزین لاهیجی
* گرم از دست برخیزد که با دلدار بنشینم
* ز جام وصل می‌نوشم ز باغ عیش گل چینم
شعر کامل
حافظ
* در گلستانی کان گلبن خندان بنشست
* سرو آزاد به یک پای غرامت برخاست
شعر کامل
سعدی