مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1616

1. ز یکی پسته دهانی صنمی بسته دهانم

2. چو برویید نباتش چو شکر بست زبانم

3. همه خوبی قمر او همه شادی است مگر او

4. که از او من تن خود را ز شکر بازندانم

5. تو چه پرسی که کدامی تو در این عشق چه نامی

6. صنما شاه جهانی ز تو من شاد جهانم

7. چو قدح ریخته گشتم به تو آمیخته گشتم

8. چو بدیدم که تو جانی مثل جان پنهانم

9. وگرم هست اگر من بنه انگشت تو بر من

10. که من اندر طلب خود سر انگشت گزانم

11. چو از او در تک و تابم ز پیش سخت شتابم

12. چو مرا برد به نارم دو چو خود بازستانم

13. چو شکرگیر تو گشتم چو من از تیر تو گشتم

14. چه شد ار بهر شکارت شکند تیر و کمانم

15. چو صلاح دل و دین را مه خورشید یقین را

16. به تو افتاد محبت تو شدی جان و روانم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* گرت ز دست برآید، چو نخل باش کریم
* ورت ز دست نیاید، چو سرو باش آزاد
شعر کامل
سعدی
* رنگ عاشق چو زعفران باشد
* هرکه عاشق بود چنان باشد
شعر کامل
انوری
* شکایت نامه ما سنگ را در گریه می آرد
* مهیای گرستن شو، دگر مکتوب ما بگشا
شعر کامل
صائب تبریزی