مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1624

1. خبری اگر شنیدی ز جمال و حسن یارم

2. سر مست گفته باشد من از این خبر ندارم

3. شب و روز می بکوشم که برهنه را بپوشم

4. نه چنان دکان فروشم که دکان نو برآرم

5. علمی به دست مستی دو هزار مست با وی

6. به میان شهر گردان که خمار شهریارم

7. به چه میخ بندم آن را که فقاع از او گشاید

8. چه شکار گیرم آن جا که شکار آن شکارم

9. دهلی بدین عظیمی به گلیم درنگنجد

10. فر و نور مه بگوید که من اندر این غبارم

11. به سر مناره اشتر رود و فغان برآرد

12. که نهان شدم من این جا مکنید آشکارم

13. شتر است مرد عاشق سر آن مناره عشق است

14. که مناره‌هاست فانی و ابدی است این منارم

15. تو پیازهای گل را به تک زمین نهان کن

16. به بهار سر برآرد که من آن قمرعذارم

17. سر خنب چون گشادی برسان وظیفه‌ها را

18. به میان دور ما آ که غلام این دوارم

19. پی جیب توست این جا همه جیب‌ها دریده

20. پی سیب توست ای جان که چو برگ بی‌قرارم

21. همه را به لطف جان کن همه را ز سر جوان کن

22. به شراب اختیاری که رباید اختیارم

23. همه پرده‌ها بدران دل بسته را بپران

24. هله ای تو اصل اصلم به تو است هم مطارم

25. به خدا که روز نیکو ز بگه بدید باشد

26. که درآید آفتابش به وصال در کنارم

27. تو خموش تا قرنفل بکند حکایت گل

28. بر شاهدان گلشن چو رسید نوبهارم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ماجرا کم کن و بازآ که مرا مردم چشم
* خرقه از سر به درآورد و به شکرانه بسوخت
شعر کامل
حافظ
* از آن زمان که بر این آستان نهادم روی
* فراز مسند خورشید تکیه گاه من است
شعر کامل
حافظ
* هر خم زلف تو یک جمع پریشان دارد
* وه که این سلسله صد سلسله جنبان دارد
شعر کامل
فروغی بسطامی