مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1631

1. در فروبند که ما عاشق این میکده‌ایم

2. درده آن باده جان را که سبک دل شده‌ایم

3. برجه ای ساقی چالاک میان را بربند

4. به خدا کز سفر دور و دراز آمده‌ایم

5. برگشا مشک طرب را که ز رشک کف تو

6. از کف زهره به صد لابه قدح نستده‌ایم

7. در فروبند و ز رحمت در پنهان بگشا

8. چاره رطل گران کن که همه می زده‌ایم

9. زان سبو غسل قیامت بده از وسوسه‌ام

10. به حق آنک ز آغاز حریفان بده‌ایم

11. ما همه خفته تو بر ما لگدی چند زدی

12. برجهیدیم خمارانه در این عربده‌ایم

13. گر علی الریق تو را باده دهی قاعده نیست

14. هین بده ما ملک الموت چنین قاعده‌ایم

15. فلسفی زین بخورد فلسفه‌اش غرق شود

16. که گمان داشت که ما زان علل فاسده‌ایم

17. آن نهنگیم که دریا بر ما یک قدح است

18. ما نه مردان ثرید و عدس و مایده‌ایم

19. هله خاموش کن و فایده و فضل بهل

20. که ز فضله فایده فایده‌ایم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* پیش صدر مصطفی بین هم بلال و هم صهیب
* این چو عود آن چون شکر در عود سوزان آمده
شعر کامل
خاقانی
* ای خضر حلالت نکنم چشمه حیوان
* دانی که سکندر به چه محنت طلبیده‌ست
شعر کامل
سعدی
* اگر به شربت شمشیر او سری داری
* حریف ضربت آن بازوان سیمین باش
شعر کامل
فروغی بسطامی