مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1642

1. ساقیا ما ز ثریا به زمین افتادیم

2. گوش خود بر دم شش تای طرب بنهادیم

3. دل رنجور به طنبور نوایی دارد

4. دل صدپاره خود را به نوایش دادیم

5. به خرابات بدستیم از آن رو مستیم

6. کوی دیگر نشناسیم در این کو زادیم

7. ساقیا زین همه بگذر بده آن جام شراب

8. همه را جمله یکی کن که در این افرادیم

9. همه را غرق کن و بازرهان زین اعداد

10. مزه‌ای بخش که ما بی‌مزه اعدادیم

11. دل ما یافت از این باده عجایب بویی

12. لاجرم از دم این باده لطیف اورادیم

13. از برون خسته یاریم و درون رسته یار

14. لاجرم مست و طربناک و قوی بنیادیم

15. همه مستیم و خرابیم و فنای ره دوست

16. در خرابات فنا عاقله ایجادیم

17. هله خاموش بیارام عروسی داریم

18. هله گردک بنشینیم که ما دامادیم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* فرو شوی ای معلّم لوح بیداد
* که یار این حرف پیش از مکتب آموخت
شعر کامل
جامی
* مسند به باغ بر که به خدمت چو بندگان
* استاده است سرو و کمر بسته است نی
شعر کامل
حافظ
* اگر از کمند عشقت بروم کجا گریزم
* که خلاص بی تو بندست و حیات بی تو زندان
شعر کامل
سعدی