مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1700

1. عالم گرفت نورم بنگر به چشم‌هایم

2. نامم بها نهادند گر چه که بی‌بهایم

3. زان لقمه کس نخورده‌ست یک ذره زان نبرده‌ست

4. بنگر به عزت من کان را همی‌بخایم

5. گر چرخ و عرش و کرسی از خلق سخت دور است

6. بیدار و خفته هر دم مستانه می برآیم

7. آن جا جهان نور است هم حور و هم قصور است

8. شادی و بزم و سور است با خود از آن نیایم

9. جبریل پرده دار است مردان درون پرده

10. در حلقه شان نگینم در حلقه چون درآیم

11. عیسی حریف موسی یونس حریف یوسف

12. احمد نشسته تنها یعنی که من جدایم

13. عشق است بحر معنی هر یک چو ماهی در بحر

14. احمد گهر به دریا اینک همی‌نمایم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چه کنی دنیا بی‌دین و خرد زیرا
* خوش نباشد نان بی‌زیره و آویشن
شعر کامل
ناصرخسرو
* شکوه از پیری کنی زاهد بیا همراه من
* تا به میخانه برم پیر و جوان آرم تو را
شعر کامل
هاتف اصفهانی
* کفر و دین روشن ضمیران را نمی سازد دو دل
* کی شود شبنم دورو، گر بر گل رعنا نشست؟
شعر کامل
صائب تبریزی