مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1702

1. درده شراب یک سان تا جمله جمع باشیم

2. تا نقش‌های خود را یک یک فروتراشیم

3. از خویش خواب گردیم همرنگ آب گردیم

4. ما شاخ یک درختیم ما جمله خواجه تاشیم

5. ما طبع عشق داریم پنهان آشکاریم

6. در شهر عشق پنهان در کوی عشق فاشیم

7. خود را چو مرده بینیم بر گور خود نشینیم

8. خود را چو زنده بینیم در نوحه رو خراشیم

9. هر صورتی که روید بر آینه دل ما

10. رنگ قلاش دارد زیرا که ما قلاشیم

11. ما جمع ماهیانیم بر روی آب رانیم

12. این خاک بوالهوس را بر روی خاک پاشیم

13. تا ملک عشق دیدیم سرخیل مفلسانیم

14. تا نقد عشق دیدیم تجار بی‌قماشیم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* بنشین یک نفس ای فتنه که برخاست قیامت
* فتنه نادر بنشیند چو تو در حال قیامی
شعر کامل
سعدی
* عالم از جای به تعظیم کلامش خیزد
* هر که چون صبح برآرد به تأمل دم را
شعر کامل
صائب تبریزی
* چون به رنگ زرد من بر می خورد برگ خزان
* زعفران می مالد از خجلت به روی خویشتن
شعر کامل
صائب تبریزی