مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1747

1. اگر به عقل و کفایت پی جنون باشم

2. میان حلقه عشاق ذوفنون باشم

3. منم به عشق سلیمان زبان من آصف

4. چرا ببسته هر داروی فسون باشم

5. خلیل وار نپیچم سر خود از کعبه

6. مقیم کعبه شوم کعبه را ستون باشم

7. هزار رستم دستان به گرد ما نرسد

8. به دست نفس مخنث چرا زبون باشم

9. به دست گیرم آن ذوالفقار پرخون را

10. شهید عشقم و اندر میان خون باشم

11. در این بساط منم عندلیب الرحمان

12. مجوی حد و کنارم ز حد برون باشم

13. مرا به عشق بپرورد شمس تبریزی

14. ز روح قدس ز کروبیان فزون باشم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* آرزو مرد و جوانی رفت و عشق از دل گریخت
* غم نمی گردد جدا از جان مسکینم هنوز
شعر کامل
رهی معیری
* همه دانش ما به بیچارگیست
* به بیچارگان بر بباید گریست
شعر کامل
فردوسی
* زردرویی می کشم چون نی ز همراهان خویش
* من که از ذوق سفر هرگز کمر نگشاده ام
شعر کامل
صائب تبریزی