مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1787

1. گر آخر آمد عشق تو گردد ز اول‌ها فزون

2. بنوشت توقیعت خدا کاخرون السابقون

3. زرین شده طغرای او ز انا فتحناهای او

4. سر کرده صورت‌های او از بحر جان آبگون

5. آدم دگربار آمده بر تخت دین تکیه زده

6. در سجده شکر آمده سرهای نحن الصافون

7. رستم که باشد در جهان در پیش صف عاشقان

8. شبدیز می رانند خوش هر روز در دریای خون

9. هر سو دو صد ببریده سر در بحر خون زان کر و فر

10. رقصان و خندان چون شکر ز انا الیه راجعون

11. گر سایه عاشق فتد بر کوه سنگین برجهد

12. نه چرخ صدق‌ها زند تو منکری نک آزمون

13. بر کوه زد اشراق او بشنو تو چاقاچاق او

14. خود کوه مسکین که بود آن جا که شد موسی زبون

15. خود پیش موسی آسمان باشد کمینه نردبان

16. کو آسمان کو ریسمان کو جان کو دنیای دون

17. تن را تو مشتی کاه دان در زیر او دریای جان

18. گر چه ز بیرون ذره‌ای صد آفتابی از درون

19. خورشیدی و زرین طبق دیگ تو را پخته است حق

20. مطلوب بودی در سبق طالب شدستی تو کنون

21. او پار کشتی کاشته امسال برگ افراشته

22. سر از زمین برداشته بر خویش می خواند فسون

23. جان مست گشت از کاس او ای شاد کاس و طاس او

24. طاسی که بهر سجده‌اش شد طشت گردون سرنگون

25. ای شمس تبریز از کرم ای رشک فردوس و ارم

26. تا چنگ اندر من زدی در عشق گشتم ارغنون


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* غصه در آن دل بود کز هوس او تهیست
* غم همه آن جا رود کان بت عیار نیست
شعر کامل
مولوی
* زبان چرب او کرد درختانی پر از زیتون
* لب شیرین او خواند به افسون سوره والتین
شعر کامل
مولوی
* چون غنچه ز جمعیت دل انجمنی ساز
* برگ طرب خویش ز رنگین سخنی ساز
شعر کامل
صائب تبریزی