مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1832

1. مانده شده‌ست گوش من از پی انتظار آن

2. کز طرفی صدای خوش دررسدی ز ناگهان

3. خوی شده‌ست گوش را گوش ترانه نوش را

4. کو شنود سماع خوش هم ز زمین هم آسمان

5. فرع سماع آسمان هست سماع این زمین

6. و آنک سماع تن بود فرع سماع عقل و جان

7. نعره رعد را نگر چه اثر است در شجر

8. چند شکوفه و ثمر سر زده اندر آن فغان

9. بانگ رسید در عدم گفت عدم بلی نعم

10. می نهم آن طرف قدم تازه و سبز و شادمان

11. مستمع الست شد پای دوان و مست شد

12. نیست بد او و هست شد لاله و بید و ضیمران


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* شقایق بر سر هر کوه چون رخسار دلبر شد
* بنفشه بر لب هر جوی چون زلفین جانان شد
شعر کامل
امیر معزی
* بار محبت از همه باری گران‌تر است
* و آن کس کشد که از همه کس ناتوان‌تر است
شعر کامل
فروغی بسطامی
* گر کوهکن ز پای درآمد چه جای طعن
* والله که کوه پست شود زیر بارِ عشق
شعر کامل
جامی