مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1842

1. چهره شرمگین تو بستد شرمگان من

2. شور تو کرد عاقبت فتنه و شر مکان من

3. مه که نشانده تو است لابه کنان به پیش تو

4. پیش خودم نشان دمی ای شه خوش نشان من

5. در ره تو کمین خسم از ره دور می رسم

6. ای دل من به دست تو بشنو داستان من

7. گرد فلک همی‌دوم پر و تهی همی‌شوم

8. زانک قرار برده‌ای ای دل و جان ز جان من

9. گرد تو گشتمی ولی گرد کجاست مر تو را

10. گرد در تو می دوم ای در تو امان من

11. عشق برید ناف من بر تو بود طواف من

12. لاف من و گزاف من پیش تو ترجمان من

13. گه همه لعل می شوم گاه چو نعل می شوم

14. تا کرمت بگویدم باز درآ به کان من

15. گفت مرا که چند چند سیر نگشتی از سخن

16. زانک سوی تو می رود این سخن روان من


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* سلطان که خشم گیرد بر بندگان حضرت
* حکمش رسد ولیکن حدی بود جفا را
شعر کامل
سعدی
* روی او در حسن چون ما هست، می‌گویم تمام
* قد او در لطف چون سروست، بنمودیم راست
شعر کامل
اوحدی
* عود است زیر دامن یا گل در آستینت
* یا مشک در گریبان بنمای تا چه داری
شعر کامل
سعدی