مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1892

1. هر شب که بود قاعده سفره نهادن

2. ما را ز خیال تو بود روزه گشادن

3. ای لطف تو را قاعده بر روزه گشایان

4. مانند مسیحا ز فلک مایده دادن

5. چون قوت دل از مطبخ سودای تو باشد

6. باید به میان رفتن و در لوت فتادن

7. ما را هم از آن آتش دل آب حیات است

8. بر آتش دل شاد بسوزیم چو لادن

9. کار حیوان است نه کار دل و جان است

10. در خاک بپوسیدن و از خاک بزادن


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* دل به داغش مبتلا کردم خطا کردم ، خطا
* سوختم خود را برای او غلط کردم ، غلط
شعر کامل
وحشی بافقی
* امشب کمند زلف ترا تاب دیگری است
* ای فتنه در کمین دل و هوش کیستی؟
شعر کامل
رهی معیری
* ثابت و سیاره گردون من اشک است و داغ
* آه سردی کز جگر برخاست مهتاب من است
شعر کامل
صائب تبریزی