مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1939

1. می پرد این مرغ دیگر در جنان عاشقان

2. سوی عنقا می کشاند استخوان عاشقان

3. ای دریغا چشم بودی تا بدیدی در هوا

4. تا روان دیدی روان گشته روان عاشقان

5. اشتران سربریده پای بالا می نهند

6. اشتر باسر مجو در کاروان عاشقان

7. آن جنازه برپریدی گر نگفتی غیرتش

8. بی نشان رو بی‌نشان رو بی‌نشان عاشقان

9. چون به گورستان درآید استخوان عاشقی

10. صد نواله پیچد از وی میرخوان عاشقان

11. ذره ذره دف زدی و کف زدی در عرس او

12. گر روا بودی شدن پیدا نهان عاشقان

13. چون تن عاشق درآید همچو گنجی در زمین

14. صد دریچه برگشاید آسمان عاشقان

15. در کفن پیچید بینید ای عزیزان کوه قاف

16. چشم بند است این عجب یا امتحان عاشقان

17. خرمن گل بود و شد از مرگ شاخ زعفران

18. صد گلستان بیش ارزد زعفران عاشقان

19. ای رسول غیرت مردان دهانم را مگیر

20. تا دو سه نکته بگویم از زبان عاشقان


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* میزبانی که ز جان سیر کند مهمان را
* چه ضرورست که آراسته سازد خوان را؟
شعر کامل
صائب تبریزی
* به می سجاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید
* که سالک بی‌خبر نبود ز راه و رسم منزل‌ها
شعر کامل
حافظ
* یا رب این نوگل خندان که سپردی به منش
* می‌سپارم به تو از چشم حسود چمنش
شعر کامل
حافظ