مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1954

1. عیش‌هاتان نوش بادا هر زمان ای عاشقان

2. وز شما کان شکر باد این جهان ای عاشقان

3. نوش و جوش عاشقان تا عرش و تا کرسی رسید

4. برگذشت از عرش و فرش این کاروان ای عاشقان

5. از لب دریا چه گویم لب ندارد بحر جان

6. برفزوده‌ست از مکان و لامکان ای عاشقان

7. ما مثال موج‌ها اندر قیام و در سجود

8. تا بدید آید نشان از بی‌نشان ای عاشقان

9. گر کسی پرسد کیانید ای سراندازان شما

10. هین بگوییدش که جان جان جان ای عاشقان

11. گر کسی غواص نبود بحر جان بخشنده است

12. کو همی‌بخشد گهرها رایگان ای عاشقان

13. این چنین شد وان چنان شد خلق را در حقه کرد

14. بازرستیم از چنین و از چنان ای عاشقان

15. ما رمیت اذ رمیت از شکارستان غیب

16. می جهاند تیرهای بی‌کمان ای عاشقان

17. چون ز جست و جوی دل نومید گشتم آمدم

18. خفته دیدم دل ستان با دلستان ای عاشقان

19. گفتم ای دل خوش گزیدی دل بخندید و بگفت

20. گل ستاند گل ستان از گلستان ای عاشقان

21. زیر پای من گل است و زیر پاهاشان گل است

22. چون بکوبم پا میان منکران ای عاشقان

23. خرما آن دم که از مستی جانان جان ما

24. می نداند آسمان از ریسمان ای عاشقان

25. طرفه دریایی معلق آمد این دریای عشق

26. نی به زیر و نی به بالا نی میان ای عاشقان

27. تا بدید آمد شعاع شمس تبریزی ز شرق

28. جان مطلق شد زمین و آسمان ای عاشقان


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* پر از غلغل و رعد شد کوهسار
* پر از نرگس و لاله شد جویبار
شعر کامل
فردوسی
* شعر من شعرست و شعر دیگران هم شعر لیک
* ذوق نیشکر کجا یابد مذاق از بوریا
شعر کامل
سلمان ساوجی
* پیام من که رساند به یار مهرگسل
* که برشکستی و ما را هنوز پیوند است
شعر کامل
سعدی