مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1968

1. ای دل من در هوایت همچو آب و ماهیان

2. ماهی جانم بمیرد گر بگردی یک زمان

3. ماهیان را صبر نبود یک زمان بیرون آب

4. عاشقان را صبر نبود در فراق دلستان

5. جان ماهی آب باشد صبر بی‌جان چون بود

6. چونک بی‌جان صبر نبود چون بود بی‌جان جان

7. هر دو عالم بی‌جمالت مر مرا زندان بود

8. آب حیوان در فراقت گر خورم دارد زیان

9. این نگارستان عالم پرنشان و نقش توست

10. لیک جای تو نگیرد کو نشان کو بی‌نشان

11. قطره خون دلم را چون جهانی کرده‌ای

12. تا ز حیرانی ندانم قطره‌ای را از جهان

13. بر دهان من به دست خویش بنهادی قدح

14. تا ز سرمستی ندانم من قدح را از دهان

15. من کی باشم از زمین تا آسمان مستان پرند

16. کز شراب تو ندانند از زمین تا آسمان

17. صد شبان چون من سپرده گوسفند خود به گرگ

18. گوسفندان را چه کردی با کی گویم کو شبان

19. در بیان آرم نیایی ور نهان دارم بتر

20. درنگنجی از بزرگی در جهان و در نهان

21. گر نهان را می شناسم از جهان در عاشقی

22. مؤمن عشقم مخوان و کافرم خوان ای فلان


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* شب فراق که داند که تا سحر چند است
* مگر کسی که به زندان عشق دربند است
شعر کامل
سعدی
* عدو با جان حافظ آن نکردی
* که تیر چشم آن ابروکمان کرد
شعر کامل
حافظ
* بدین رواق زبرجد نوشته‌اند به زر
* که جز نکویی اهل کرم نخواهد ماند
شعر کامل
حافظ