مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 2039

1. رو سر بنه به بالین تنها مرا رها کن

2. ترک من خراب شب گرد مبتلا کن

3. ماییم و موج سودا شب تا به روز تنها

4. خواهی بیا ببخشا خواهی برو جفا کن

5. از من گریز تا تو هم در بلا نیفتی

6. بگزین ره سلامت ترک ره بلا کن

7. ماییم و آب دیده در کنج غم خزیده

8. بر آب دیده ما صد جای آسیا کن

9. خیره کشی است ما را دارد دلی چو خارا

10. بکشد کسش نگوید تدبیر خونبها کن

11. بر شاه خوبرویان واجب وفا نباشد

12. ای زردروی عاشق تو صبر کن وفا کن

13. دردی است غیر مردن آن را دوا نباشد

14. پس من چگونه گویم کاین درد را دوا کن

15. در خواب دوش پیری در کوی عشق دیدم

16. با دست اشارتم کرد که عزم سوی ما کن

17. گر اژدهاست بر ره عشقی است چون زمرد

18. از برق این زمرد هی دفع اژدها کن

19. بس کن که بیخودم من ور تو هنرفزایی

20. تاریخ بوعلی گو تنبیه بوالعلا کن


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* تا داشتیم چون سرو یک پیرهن درین باغ
* از گرم و سرد عالم پروا نبود ما را
شعر کامل
صائب تبریزی
* منه بر دل زار بار جهان را
* سبک ساز بر شاخ گل آشیان را
شعر کامل
صائب تبریزی
* نیست ممکن از زبان خوش کسی نقصان کند
* چرب نرمی غوطه در شکر دهد بادام را
شعر کامل
صائب تبریزی