مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 2045

1. تو آب روشنی تو در این آب گل مکن

2. دل را مپوش پرده دل را تو دل مکن

3. پاکان به گرد در به تماشا نشسته‌اند

4. دل را و خویش را ز عزیزان خجل مکن

5. دل نعره می‌زند که بکش خویش را ز عشق

6. ور جمله جان نگردی دل را بحل مکن

7. مس را که زر کنند یکی علم دیگر است

8. زین‌ها که می‌کنی نشود زر بهل مکن

9. دوری بگشت این تن کز دل بگشته‌ای

10. سی سال دور باشد سی را چهل مکن

11. چیزی که زیر هاون افلاک سوده شد

12. این سرمه نیست دیده از آن مکتحل مکن

13. هنگامه‌هاست در ره هر جا مه‌ای است رو

14. بی‌گاه گشت روز تو خود مشتغل مکن


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* به من هر چون خضر دادند عمر جاودان، اما
* گره شد رشته عمرم ز بس برخویش پیچیدم
شعر کامل
صائب تبریزی
* درویش مکن ناله ز شمشیر احبا
* کاین طایفه از کشته ستانند غرامت
شعر کامل
حافظ
* دل به آن غمزۀ خون ریز کشد جامی را
* صید را چون اجل آید سوی صیّاد رود
شعر کامل
جامی