مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 2083

1. اگر سزای لب تو نبود گفته من

2. برآر سنگ گران و دهان من بشکن

3. چو طفل بیهده گوید نه مادر مشفق

4. پی ادب لب او را فروبرد سوزن

5. دو صد دهان و جهان از برای عز لبت

6. بسوز و پاره کن و بردران و برهم زن

7. چو تشنه‌ای دود استاخ بر لب دریا

8. نه موج تیغ برآرد ببردش گردن

9. غلام سوسنم ایرا که دید گلشن تو

10. ز شرم نرگس تو ده زبانش شد الکن

11. ولیک من چو دفم چون زنی تو کف بر من

12. فغان کنم که رخم را بکوب چون هاون

13. مرا ز دست منه تا سماع گرم بود

14. بکش تو دامن خود از جهان تردامن

15. بلی ز گلشن معنی است چشم‌ها مخمور

16. ولیک نغمه بلبل خوش است در گلشن

17. اگر تجلی یوسف برهنه خوبتر است

18. دو چشم باز نگردد مگر به پیراهن

19. اگر چه شعشعه آفتاب جان اصل است

20. بر آن فلک نرسیده‌ست آدمی بی‌تن

21. خمش که گر دهنم مرده شوی بربندد

22. ز گور من شنوی این نوا پس مردن


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* سطری از دفتر سرگشتگی مجنون است
* گردبادی که ازین دامن صحراست بلند
شعر کامل
صائب تبریزی
* نه نشاط دوستانم نه فراغ بوستانم
* بروید ای رفیقان به سفر که من اسیرم
شعر کامل
سعدی
* با زهر چشم خنده هم آغوش کرده ای
* بادام تلخ را چه شکرپوش کرده ای؟
شعر کامل
صائب تبریزی