مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 2131

1. حیلت رها کن عاشقا دیوانه شو دیوانه شو

2. و اندر دل آتش درآ پروانه شو پروانه شو

3. هم خویش را بیگانه کن هم خانه را ویرانه کن

4. وآنگه بیا با عاشقان هم خانه شو هم خانه شو

5. رو سینه را چون سینه‌ها هفت آب شو از کینه‌ها

6. وآنگه شراب عشق را پیمانه شو پیمانه شو

7. باید که جمله جان شوی تا لایق جانان شوی

8. گر سوی مستان می‌روی مستانه شو مستانه شو

9. آن گوشوار شاهدان هم صحبت عارض شده

10. آن گوش و عارض بایدت دردانه شو دردانه شو

11. چون جان تو شد در هوا ز افسانه شیرین ما

12. فانی شو و چون عاشقان افسانه شو افسانه شو

13. تو لیله القبری برو تا لیله القدری شوی

14. چون قدر مر ارواح را کاشانه شو کاشانه شو

15. اندیشه‌ات جایی رود وآنگه تو را آن جا کشد

16. ز اندیشه بگذر چون قضا پیشانه شو پیشانه شو

17. قفلی بود میل و هوا بنهاده بر دل‌های ما

18. مفتاح شو مفتاح را دندانه شو دندانه شو

19. بنواخت نور مصطفی آن استن حنانه را

20. کمتر ز چوبی نیستی حنانه شو حنانه شو

21. گوید سلیمان مر تو را بشنو لسان الطیر را

22. دامی و مرغ از تو رمد رو لانه شو رو لانه شو

23. گر چهره بنماید صنم پر شو از او چون آینه

24. ور زلف بگشاید صنم رو شانه شو رو شانه شو

25. تا کی دوشاخه چون رخی تا کی چو بیذق کم تکی

26. تا کی چو فرزین کژ روی فرزانه شو فرزانه شو

27. شکرانه دادی عشق را از تحفه‌ها و مال‌ها

28. هل مال را خود را بده شکرانه شو شکرانه شو

29. یک مدتی ارکان بدی یک مدتی حیوان بدی

30. یک مدتی چون جان شدی جانانه شو جانانه شو

31. ای ناطقه بر بام و در تا کی روی در خانه پر

32. نطق زبان را ترک کن بی‌چانه شو بی‌چانه شو


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* به گیتی که کشتست فرزند را
* دلیر و جوان و خردمند را
شعر کامل
فردوسی
* هر آن که راز دو عالم ز خط ساغر خواند
* رموز جام جم از نقش خاک ره دانست
شعر کامل
حافظ
* تا پیامش بشنوی از هر لبی
* پنبهٔ غفلت برون آور ز گوش
شعر کامل
فروغی بسطامی