مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 2145

1. شب شد ای خواجه ز کی آخر آن یار تو کو

2. یار خوش آواز تو آن خوش دم و شش تار تو کو

3. یار لطیف تر تو خفته بود در بر تو

4. خفته کند ناله خوش خفته بیدار تو کو

5. گاه نماییش رهی گوش بمالیش گهی

6. دم ز درون تو زند محرم اسرار تو کو

7. زنده کند هر وطنی ناله کند بی‌دهنی

8. فتنه هر مرد و زنی همدم گفتار تو کو

9. دست بنه بر رگ او تیز روان کن تک او

10. ای دم تو رونق ما رونق بازار تو کو


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* زدوده تیغها اندر کف ایشان چو نیلوفر
* شده نیلوفر از خون بداندیشان چو آذ‌ریون
شعر کامل
امیر معزی
* معلم گومده تعلیم بیداد آن پَری رو را
* که جز خوی نکو لایق نباشد روی نیکو را
شعر کامل
جامی
* تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد
* وجود نازکت آزرده گزند مباد
شعر کامل
حافظ