مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 215

1. من از کجا غم و شادی این جهان ز کجا

2. من از کجا غم باران و ناودان ز کجا

3. چرا به عالم اصلی خویش وانروم

4. دل از کجا و تماشای خاکدان ز کجا

5. چو خر ندارم و خربنده نیستم ای جان

6. من از کجا غم پالان و کودبان ز کجا

7. هزارساله گذشتی ز عقل و وهم و گمان

8. تو از کجا و فشارات بدگمان ز کجا

9. تو مرغ چارپری تا بر آسمان پری

10. تو از کجا و ره بام و نردبان ز کجا

11. کسی تو را و تو کس را به بز نمی‌گیری

12. تو از کجا و هیاهای هر شبان ز کجا

13. هزار نعره ز بالای آسمان آمد

14. تو تن زنی و نجویی که این فغان ز کجا

15. چو آدمی به یکی مار شد برون ز بهشت

16. میان کژدم و ماران تو را امان ز کجا

17. دلا دلا به سررشته شو مثل بشنو

18. که آسمان ز کجایست و ریسمان ز کجا

19. شراب خام بیار و به پختگان درده

20. من از کجا غم هر خام قلتبان ز کجا

21. شرابخانه درآ و در از درون دربند

22. تو از کجا و بد و نیک مردمان ز کجا

23. طمع مدار که عمر تو را کران باشد

24. صفات حقی و حق را حد و کران ز کجا

25. اجل قفس شکند مرغ را نیازارد

26. اجل کجا و پر مرغ جاودان ز کجا

27. خموش باش که گفتی بسی و کس نشنید

28. که این دهل ز چه بام‌ست و این بیان ز کجا


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* گویند قرابه گر مسلمان نبود
* او را تو چه گویی که کدو می‌سازد
شعر کامل
خیام
* هر کرا اسرار کار آموختند
* مهر کردند و دهانش دوختند
شعر کامل
مولوی
* مستمع صاحب سخن را بر سر کار آورد
* غنچه خاموش بلبل را به گفتار آورد
شعر کامل
صائب تبریزی