مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 2211

1. ز من و تو شرری زاد در این دل ز چنان رو

2. که خطا بود از این رو و صواب است از آن رو

3. ز همان رو که زد آتش ز همان رو کشد آتش

4. ز همان روی که مردم کندم زنده همان رو

5. همه عشاق که مستند ز چه رو دیده ببستند

6. که بدانند که بی‌چشم توان دید به جان رو

7. نبود روی از این سو همه پشت است از این سو

8. که نگنجید در این حد و نه در جان و مکان رو

9. به یکی لحظه چریدند همه جان‌ها و پریدند

10. که نباید که ز نقصان شود از چشم نهان رو


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ثابت و سیاره گردون من اشک است و داغ
* آه سردی کز جگر برخاست مهتاب من است
شعر کامل
صائب تبریزی
* راهیست راه عشق که هیچش کناره نیست
* آن جا جز آن که جان بسپارند چاره نیست
شعر کامل
حافظ
* آنچه دیدی بر قرار خود نماند
* وینچه بینی هم نماند بر قرار
شعر کامل
سعدی