مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 2219

1. من غلام قمرم غیر قمر هیچ مگو

2. پیش من جز سخی شمع و شکر هیچ مگو

3. سخن رنج مگو جز سخن گنج مگو

4. ور از این بی‌خبری رنج مبر هیچ مگو

5. دوش دیوانه شدم عشق مرا دید و بگفت

6. آمدم نعره مزن جامه مدر هیچ مگو

7. گفتم ای عشق من از چیز دگر می‌ترسم

8. گفت آن چیز دگر نیست دگر هیچ مگو

9. من به گوش تو سخن‌های نهان خواهم گفت

10. سر بجنبان که بلی جز که به سر هیچ مگو

11. قمری جان صفتی در ره دل پیدا شد

12. در ره دل چه لطیف است سفر هیچ مگو

13. گفتم ای دل چه مه‌ست این دل اشارت می‌کرد

14. که نه اندازه توست این بگذر هیچ مگو

15. گفتم این روی فرشته‌ست عجب یا بشر است

16. گفت این غیر فرشته‌ست و بشر هیچ مگو

17. گفتم این چیست بگو زیر و زبر خواهم شد

18. گفت می‌باش چنین زیر و زبر هیچ مگو

19. ای نشسته تو در این خانه پرنقش و خیال

20. خیز از این خانه برو رخت ببر هیچ مگو

21. گفتم ای دل پدری کن نه که این وصف خداست

22. گفت این هست ولی جان پدر هیچ مگو


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چون نار ز غم کفته شود این دل اگر من
* آگنده دل از مهر تو چون نار ندارم
شعر کامل
سنایی
* دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد
* به زیر آن درختی رو که او گل‌های تر دارد
شعر کامل
مولوی
* مستی سلامت می‌کند پنهان پیامت می‌کند
* آن کو دلش را برده‌ای جان هم غلامت می‌کند
شعر کامل
مولوی