غزل شمارهٔ 2238
1. ای کرده چهره تو چو گلنار شرم تو
2. پرهیز من ز چیست ز تو یار شرم تو
3. گلشن ز رنگ روی تو صد رنگ ریختهست
4. چون گل چرا دمید ز رخسار شرم تو
5. من صد هزار خرقه ز سودا بدوختم
6. کان جمله را بسوخت به یک بار شرم تو
7. صافی شرم توست نهان در حجاب غیب
8. دردی بریخت بر رخ گلزار شرم تو
9. آن دل که سنگ بود ز شرم تو آب ریخت
10. یا رب چه کرد در دل هشیار شرم تو
11. خون گشت نام کوه که نامش شدهست لعل
12. چون درفتاد در که و کهسار شرم تو
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده