مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 2243

1. آینه جان شده چهره تابان تو

2. هر دو یکی بوده‌ایم جان من و جان تو

3. ماه تمام درست خانه دل آن توست

4. عقل که او خواجه بود بنده و دربان تو

5. روح ز روز الست بود ز روی تو مست

6. چند که از آب و گل بود پریشان تو

7. گل چو به پستی نشست آب کنون روشن است

8. رفت کنون از میان آن من و آن تو

9. قیصر رومی کنون زنگیکان را شکست

10. تا به ابد چیره باد دولت خندان تو

11. ای رخ تو همچو ماه ناله کنم گاه گاه

12. ز آنک مرا شد حجاب عشق سخندان تو


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* آن کس است اهل بشارت که اشارت داند
* نکته‌ها هست بسی محرم اسرار کجاست
شعر کامل
حافظ
* بهار آمد بهار آمد بهار مشکبار آمد
* نگار آمد نگار آمد نگار بردبار آمد
شعر کامل
مولوی
* در طریق عشق خار از پا کشیدن مشکل است
* ریشه در دل می کند خاری که در پا می رود
شعر کامل
صائب تبریزی