مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 2256

1. به قرار تو او رسد که بود بی‌قرار تو

2. که به گلزار تو رسد دل خسته به خار تو

3. گل و سوسن از آن تو همه گلشن از آن تو

4. تلفش از خزان تو طربش از بهار تو

5. ز زمین تا به آسمان همه گویان و خامشان

6. چو دل و جان عاشقان به درون بی‌قرار تو

7. همه سوداپرست تو همه عالم به دست تو

8. نفسی پست و مست تو نفسی در خمار تو

9. همه زیر و زبر ز تو همگان بی‌خبر ز تو

10. چه غریب است نظر به تو چه خوش است انتظار تو

11. چه کند سرو و باغ را چو نظر نیست زاغ را

12. تو ز بلبل فغان شنو که وی است اختیار تو

13. منم از کار مانده‌ای ز خریدار مانده‌ای

14. به فراغت نظرکنان به سوی کار و بار تو

15. بگذارم ز بحر و پل بگریزم ز جزو و کل

16. چه کنم من عذار گل که ندارد عذار تو

17. چه کنم عمر مرده را تن و جان فسرده را

18. دو سه روز شمرده را چو منم در شمار تو

19. چو دل و چشم و گوش‌ها ز تو نوشند نوش‌ها

20. همه هر دم شکوفه‌ها شکفد در نثار تو

21. پس از این جان که دارمش به خموشی سپارمش

22. ز کجا خامشم هلد هوس جان سپار تو

23. به خموشی نهان شدن چو شکارم نتان شدن

24. که شکار و شکاریان نجهند از شکار تو

25. همه فربه ز بوی تو همه لاغر ز هجر تو

26. همه شادی و گریه شان اثر و یادگار تو


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* هر چه رفت از عمر، یاد آن به نیکی می کنند
* چهره امروز در آیینه فردا خوش است
شعر کامل
صائب تبریزی
* در گلستانی کان گلبن خندان بنشست
* سرو آزاد به یک پای غرامت برخاست
شعر کامل
سعدی
* چون گل شکفته باش درین انجمن که صبح
* تسخیر کرد روی زمین را به نوشخند
شعر کامل
صائب تبریزی