غزل شمارهٔ 2278
1. این کیست این این کیست این شیرین و زیبا آمده
2. سرمست و نعلین در بغل در خانه ما آمده
3. خانه در او حیران شده اندیشه سرگردان شده
4. صد عقل و جان اندر پیش بیدست و بیپا آمده
5. آمد به مکر آن لعل لب کفچه به کف آتش طلب
6. تا خود که را سوزد عجب آن یار تنها آمده
7. ای معدن آتش بیا آتش چه میجویی ز ما
8. والله که مکر است و دغا ای ناگه این جا آمده
9. روپوش چون پوشد تو را ای روی تو شمس الضحی
10. ای کنج و خانه از رخت چون دشت و صحرا آمده
11. ای یوسف از بالای چه بر آب چه زد عکس تو
12. آن آب چه از عشق تو جوشیده بالا آمده
13. شاد آمدی شاد آمدی جادو و استاد آمدی
14. چون هدهد پیغامبری از پیش عنقا آمده
15. ای آب حیوان در جگر هر جور تو صد من شکر
16. هر لحظهای شکلی دگر از رب اعلا آمده
17. ای دلنواز و دلبری کاندرنگنجی در بری
18. ای چشم ما از گوهرت افزون ز دریا آمده
19. چرخ و زمین آیینهای وز عکس ماه روی تو
20. آن آینه زنده شده و اندر تماشا آمده
21. خاموش کن خاموش کن از راه دیگر جوش کن
22. ای دود آتشهای تو سودای سرها آمده
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده