مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 2311

1. از انبهی ماهی دریا به نهان گشته

2. انبه شده قالب‌ها تا پرده جان گشته

3. از فرقت آن دریا چون زهر شده شکر

4. زهر از هوس دریا آب حیوان گشته

5. در عشرت آن دریا نی این و نه آن بوده

6. بر ساحل این خشکی این گشته و آن گشته

7. اندر هوس دریا ای جان چو مرغابی

8. چندان تو چنین گفته کز عشق چنان گشته

9. دوش از شکم دریا برخاست یکی صورت

10. و آن غمزه‌اش از دریا بس سخته کمان گشته

11. دل گفت به زیر لب من جان نبرم از وی

12. سوگند به جان دل کان کار چنان گشته

13. از غمزه غمازی وز طرفه بغدادی

14. دل گشته چنان شادی جانم همدان گشته

15. در بیشه درافتاده در نیم شبی آتش

16. در پختن این شیران تا مغز پزان گشته

17. از شعله آن بیشه تابان شده اندیشه

18. تا قالب جان پیشه بی‌جا و مکان گشته

19. گرمابه روحانی آوخ چه پری خوان است

20. وین عالم گورستان چون جامه کنان گشته

21. از بهر چنین سری در سوسن‌ها بنگر

22. دستوری گفتن نی سر جمله زبان گشته

23. شمس الحق تبریزی درتافته از روزن

24. تا آنچ نیارم گفت چون ماه عیان گشته


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* نوبت وصل و لقاست نوبت حشر و بقاست
* نوبت لطف و عطاست بحر صفا در صفاست
شعر کامل
مولوی
* اول از بدگویی مردم دهن را پاک کن
* بعد ازان بر گوشه دستار خود مسواک زن
شعر کامل
صائب تبریزی
* چندین هزار شیشه دل را به سنگ زد
* افسانه ای است این که دل یار نازک است
شعر کامل
صائب تبریزی