مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 237

1. یار ما دلدار ما عالم اسرار ما

2. یوسف دیدار ما رونق بازار ما

3. بر دم امسال ما عاشق آمد پار ما

4. مفلسانیم و تویی گنج ما دینار ما

5. کاهلانیم و تویی حج ما پیکار ما

6. خفتگانیم و تویی دولت بیدار ما

7. خستگانیم و تویی مرهم بیمار ما

8. ما خرابیم و تویی از کرم معمار ما

9. دوش گفتم عشق را ای شه عیار ما

10. سر مکش منکر مشو برده‌ای دستار ما

11. پس جوابم داد او کز توست این کار ما

12. هر چه گویی وادهد چون صدا کهسار ما

13. گفتمش خود ما کهیم این صدا گفتار ما

14. زانک که را اختیار نبود ای مختار ما

15. گفت بشنو اولا شمه‌ای ز اسرار ما

16. هر ستوری لاغری کی کشاند بار ما

17. گفتمش از ما ببر زحمت اخبار ما

18. بلبلی مستی بکن هم ز بوتیمار ما

19. هستی تو فخر ما هستی ما عار ما

20. احمد و صدیق بین در دل چون غار ما

21. می ننوشد هر میی مست دردی خوار ما

22. خور ز دست شه خورد مرغ خوش منقار ما

23. چون بخسپد در لحد قالب مردار ما

24. رسته گردد زین قفس طوطی طیار ما

25. خود شناسد جای خود مرغ زیرکسار ما

26. بعد ما پیدا کنی در زمین آثار ما

27. گر به بستان بی‌توایم خار شد گلزار ما

28. ور به زندان با توایم گل بروید خار ما

29. گر در آتش با توایم نور گردد نار ما

30. ور به جنت بی‌توایم نار شد انوار ما

31. از تو شد باز سپید زاغ ما و سار ما

32. بس کن و دیگر مگو کاین بود گفتار ما


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* تو بت چرا به معلم روی که بتگر چین
* به چین زلف تو آید به بتگری آموخت
شعر کامل
سعدی
* می کافور بو در جام ریزیم
* وز این دریا در آن زورق گریزیم
شعر کامل
نظامی
* بنه بر طاق نسیان زهد را چون شیشه خالی
* درین موسم که سنگ از لاله جام آورد مستان را
شعر کامل
صائب تبریزی