مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 2382

1. ای بخاری را تو جان پنداشته

2. حبه زر را تو کان پنداشته

3. ای فرورفته چو قارون در زمین

4. وی زمین را آسمان پنداشته

5. ای بدیده لعبتان دیو را

6. لعبتان را مردمان پنداشته

7. ای کرانه رفته عشق از ننگ تو

8. ای تو خود را در میان پنداشته

9. ای گرفته چشمت آب از دود کفر

10. دود را نور عیان پنداشته

11. ای ز شهوت در پلیدی همچو کرم

12. عاشقان را همچنان پنداشته

13. مستی شهوت نشان لعنت است

14. ای نشان را بی‌نشان پنداشته

15. ای تو گندیده میان حرف و صوت

16. وی خدا را بی‌زبان پنداشته

17. ماهتابش می‌زند بر کوریت

18. ای تو مه را هم نهان پنداشته

19. هر چه گفتم خویشتن را گفته‌ام

20. ای تو هجو دیگران پنداشته


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* از دو عالم دست کوته کن چو سرو آزاده‌وار
* کانکه کوته دست باشد در جهان سرور شود
شعر کامل
خواجوی کرمانی
* سرو جوان با همه آزادگی
* پیر غلام قد دل جوی توست
شعر کامل
محتشم کاشانی
* کمال سر محبت ببین نه نقص گناه
* که هر که بی‌هنر افتد نظر به عیب کند
شعر کامل
حافظ