مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 2386

1. قرابه باز دانا هش دار آبگینه

2. تا در میان نیفتد سودای کبر و کینه

3. چون شیشه بشکنی جان بسیار پای یاران

4. مجروح و خسته گردد این خود بود کمینه

5. وآنگه که مرهم آری سر را به عذر خاری

6. بر موزه محبت افتد هزار پینه

7. بفزا شراب و خوش شو بیرون ز پنج و شش شو

8. مگذار ناخوشی را گرد سرای سینه

9. نی زان شراب خاکی بل کز جهان پاکی

10. از دست حق رسیده بی‌واسطه قنینه

11. در بزمگاه وحدت یابی هر آنچ خواهی

12. در رزمگاه محنت که آن نه و که این نه

13. جانی که غم فزودی از شمس حق تبریز

14. نو نو طرب فزاید بی‌کهنه‌های دینه


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* به آزادی توانگر شو که در ایام بی برگی
* همین سرو و صنوبر سبز در گلزار می ماند
شعر کامل
صائب تبریزی
* هم ز وصف لبت زبان خجلست
* هم ز زلف تو مشک و بان خجلست
شعر کامل
اوحدی
* به خلق و لطف توان کرد صید اهل نظر
* به بند و دام نگیرند مرغ دانا را
شعر کامل
حافظ