مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 2446

1. ای شهسوار خاص بک کز عالم جان تاختی

2. میخانه‌ها برهم زدی تا سوی میدان تاختی

3. چون ساکنان آسمان خود گوش ما برتافتند

4. تو سبلتان برتافتی هم سوی ایشان تاختی

5. ای تو نهاده یک قدم بگذشته از هر دو جهان

6. آه پس کدامین عرصه بد تا تو بر اسبان تاختی

7. خود پرده‌ها و قافیه وآنگه خراب عشق تو

8. تو پرده‌ای نگذاشتی چون سوی انسان تاختی

9. عقل از تو بی‌عقلی شده عشق از تو هم حیران شده

10. مر جسم را خود اسم شد تو چونک بر جان تاختی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* گفتم که نوش لعلت ما را به آرزو کشت
* گفتا تو بندگی کن کو بنده پرور آید
شعر کامل
حافظ
* بر لعل لبت جان ز سر شرق فشاندن
* سهل است ولی زیره به کرمان نتوان برد
شعر کامل
کمال خجندی
* به بیداری نمی آید زشوخی بر زمین پایش
* مگر مشاطه در خواب آن پریرورا حنا بندد
شعر کامل
صائب تبریزی